درباره وبلاگ


زخمی عمیق بر پهلویم است. روزگار نمک میپاشد و من پیچ و تاب میخورم و همگان گمان میکنند که من مستم ومیرقصم.....
آخرین مطالب
پيوندها
  • خرید ساعت مچی
  • جمع دانشجویی
  • میلاد خانه
  • lonly.girl
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فریاد و آدرس پریدخت.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 27390
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

دریافت همین آهنگ

فریاد
مرورم کن خط به خط از نو...




تو نیستی که ببینی

                             چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو میگویم

         تو نیستی که ببینی

                              چگونه از دیوار جواب می شنوم....



دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:27 ::  نويسنده : خودم وغصه

چقدر جای تو خالیست...
کنار این تن تنها...
کنار این من بی تو...
میان ثانیه هایی که سخت می گذرند...
در این هیاهوی دردناک سکوت...
و جنجال قطره های اشک و عکس تو...
و زمزمه ی دوستت دارم ها...
چقدر جای تو خالیست...
 بسان کابوس است...تمنای بیقراری منو نبودن تو...
شبیه مرداب است...نگاه خسته ز دوری و دیوار سپید...
در این شب براق از اشک و از مهتاب....چقدر جای تو خالیست...



دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:25 ::  نويسنده : خودم وغصه

حالمو که میپرسه سر درد دلم باز میشه...
میگه : دلت واسه نفست تنگ شده...برگرده خوب خوب میشی...
میگم : تنهایی داره خفم میکنه...
میگه : خودتو سرگرم کن...نذار وقتی از سفر برگشت افسرده باشی...
میگم : آخه اون که باشه افسردگی معنی نداره...
میگه : اثرش رو توی چشمات میبینه...ناراحتش نکن...
میگه : جوری عاشق باش که حتی وقتی نیست حضورش رو حس کنی...
میگم : وقتی نیست انگار سقف خونه کوتاه میشه...انگار دست و پامو با زنجیر بستن...انگار.....
آه میکشم...بغضم سنگین شده...
منتظرم یه چیزی بگه تا بغضم بترکه...
اما چیزی نمیگه...
سکوت میکنه تا من بگم...
میگم....
اونقدر میگم تا صورتم خیس اشک میشه...
خیسه خیس...................................



دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:21 ::  نويسنده : خودم وغصه

تازگی ها به اینجا که میرسم چیزی مثل جوهر قلم بر صفحه یخ می بندد ...  به پاس این یخ بستگی ها ی بی دلیل سکوت کرده ام ... سکوتی نه بالا تر از فریاد ... یک سکوت ساده و معمولی  ... همین.

 

تازگی ها به اینجا که میرسم چیزی مثل جوهر قلم بر صفحه یخ می بندد ...

 

به پاس این یخ بستگی ها ی بی دلیل سکوت کرده ام ... سکوتی نه بالا تر از فریاد ...

یک سکوت ساده و معمولی  ... همین.


یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:59 ::  نويسنده : خودم وغصه

برای چشمانم فکری بکن عزیز ...

 

و برای لبخند بی گناه به دار آویخته ام ...

 

دستان جوهری ام را با هر چه آب بی تفاوتی ست شسته ام ، پاک شدنی نیست ...

 

سکوت پر هیاهوی من را دیگر این فریادهای بی صدا تاب نمی آورند ...

 

و دفترشعرم که مدتهاست گشوده نشده است از باد بهاری گله دارد ...

 

                                 برای چشمانم فکری بکن عزیز ...



یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:53 ::  نويسنده : خودم وغصه

تکیه کن بر شانه ام ای شاخه ی نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم ...
قصه ی دلتنگیت را خوب من ، بگذار و بگذر
گریه ی دریا چه ها را تا به دامانت نبینم ...
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم ...



یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:52 ::  نويسنده : خودم وغصه